عکسهای جدید
فروردین ماه هم تموم شد و اردیبهشت از راه رسید. ماهی که برای من دوست داشتنی و پر از خاطره است
زهرا هم داره کم کم شش ماهش رو پر میکنه و وارد دوره جدیدی از زندگی میشه. باید کم کم غذای کمکی رو براش شروع کنم. انشاءالله خوش غذا باشه و اذیت نکنه.
این روزا زهرا جون فقط بازی میخواد. بعضی وقتا کم میارم، دیگه نمیدونم چه جوری سرشو گرم کنم، البته بچم حق داره، همش به حالت دراز کشیده است خب حوصلش سر میره و میخواد بلند بشه و بازی کنه!
چند روزیه زهرا یه کم سرفه میکنه و ما رو نگران کرده. داره دارو میخوره و امیدوارم هر چه زودتر خوب بشه، شما هم براش دعا کنید.
از وقتی دندوناش دراومده بی تابیش خیلی کم شده و آب دهنش هم خیلی خیلی کمتر میره. یکسره میخواد دمر بشه و بعد از یه مدت کوتاه از اون حالت خسته میشه و غر غر میکنه. عاشق حمومه و کلی آواز میخونه و جیغ میزنه. ولی مرحله آبکشیو دوست نداره چون باید سر و کله شو آب بگیرم و از این کار حرصش درمیاد و کلافه میشه!
هر چی بزرگتر میشه همه بیشتر پی میبرن که کپی باباشه و بقول خیلیها کپی برابر اصله، ولی من اصرار دارم که بعضی حالتاش شبیه منه، بقیه هم برای اینکه دل من نشکنه یه وقتایی میگن یه کمی هم شبیه تو هست!!
بالاخره ازش چند تایی عکس گرفتم که میتونید تو ادامه مطلب ببینید.
این عکس مربوط به مسافرت عیده و زهرا خانوم بغل باباش سوار قایقه
به همراه هزار پا
اینم از دمر شدنش
بچم وقتی خسته میشه سرشو میذاره رو زمین
اینجا داشتم میخندوندمش تا دندوناش معلوم بشه، اونم انگشت منه!
دهنشو باز کرده تا منو بخوره! کلا هر چی بره طرفش میخواد بخورش!