زهرازهرا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

فرشتۀ پاییزی

روزهای آخر سال

1392/12/22 3:02
نویسنده : مامان
231 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند و عسلم قلب

اول بگم که امروز 21 اسفند و سالگرد ازدواج ما بود. 4 سال گذشت...

بابا امشب منو سورپرایز کردن و با کیک و گل اومدن خونه.ماچ

دختر نازم، هر روز با تو و کارها و حرفهات عشق میکنم. دیروز برای اولین بار جمله دو کلمه ای گفتی. صبح که از خواب بیدار شدی گفتی بابا رَ . یعنی بابا رفت. گاهی میگی بابا بیا، امی بیا (امیر)، پیشی بیا. قربون لب و دهان و زبانت که انقدر شیرین حرف میزنی. کلمات زیادی میگی و روز به روز دایره لغاتت وسیع تر میشه. هاپو، آبو (آهو)، عمو، عمه، مو، دس (دست)، گو(گوش) و ... . اعضای بدن رو هم کم کم داری یاد میگیری. بعضی اوقات عروسکت رو برمیداری و به اعضا بدنش اشاره میکنی و اسماشونو میگی، روی من هم این کار رو انجام میدینیشخند

به شدت عاشق بیرون رفتنی. به محض باز شدن درب میری تو راهرو و کفشای من یا بابا رو میپوشی. پایین و بالا رفتن از پله ها رو خوب یاد گرفتی و خیلی اینکار رو دوست داری.

عاشق آب خوردنی، روز صد بار میری تو آشپزخونه و میگی آبَ خنده. موقع غذا خوردن حتما خودت باید قاشق رو بگیری و بخوری، اجازه نمیدی کسی کمکت کنه و اگر بخوام قاشق رو ازت بگیرم عصبانی میشیعصبانی

اگه بخوام از شیرینی وجودت بگم باید چندین صفحه بنویسم. الانم که دیر وقته و به شدت خوابم میادچشمک. پس ادامه نوشتن باشه برای بعد. حالا بریم سراغ عکس:

به علت عدم توانایی در استفاده از قاشق، به دست پناه آوردیخنده

 

به قول خاله باید یه کم تن تاک بزنی شکمت آب شهنیشخند

اینم هدایای بابا به مناسببت سالگرد عروسی. دستشون درد نکنهقلب

کیک رو از قنادی پاستور و گل رو از زعیم خریدن. همونجاهایی که برا خواستگاریها و بله برون گل و شیرینی می خریدن. یادش بخیر...قهر

پ.ن. کم کم داره بوی عید و سال نو میاد. حس میکنی؟!...

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان امير
13 فروردین 93 2:11
سالگرد ازدواجتون مبارک گل و کيکتون قشنگ بود به ما که ندادى نبودی که بهتون بدم خاله جان
مامان امير
13 فروردین 93 2:11
سالگرد ازدواجتون مبارک
هستی
30 فروردین 93 17:51
سالگرد ازدواجتون مبارک ای جونم این نی نی توپولو قربونش برم به منم سر بزن خوشحال میشم