زهرازهرا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

فرشتۀ پاییزی

شب یلدا

1392/9/30 18:28
نویسنده : مامان
212 بازدید
اشتراک گذاری

امشب دومین شب یلداییه که تو هم کنار ما هستی. البته میدونی ما کلا در قید و بند این چیزها نیستیم، نه ما و نه خانواده ی بابا. امشب هم مثل پارسال خودمون 3 تایی خونه هستیم. ساعت 6 و ربع شبه. تو خوابیدی و بابا هنوز از اداره نیومده.

روزهایی که داره میگذره جزئی از بهترین و شیرین ترین روزهای زندگیمه، چون یه دختر کوچولوی شیرین مثل تو کنارمه و هر روز با کارهاش دلمو میبره. کاش میشد با دوربین تک تک این روزها و لحظات رو ثبت کرد. حرف زدنت، خنده هات و حتی لج کردن و جیغ زدنهات هم بامزه و دوست داشتنیه. من و بابا هر روز عاشقتر میشیم. بابا یه وقتایی بغلت میکنه و کلی بوست میکنه و فشارت میده و میگه ازت سیر نمیشم.

عاشق چادر نماز کوچولویی هستی که مامان فاطمه برات خریده. میری پیداش میکنی و میدی به من تا سرت کنم. بعد اونو میکشی توی صورتت و با من دالی بازی میکنی. وای عاشق دالی بازی کردنتم. یه وقتایی سرتو کج میکنی که بره پشت دیوار، بعد یه دفعه میایی بیرون و میگی دااااااااااااااا. قربون حرف زدنت برم منقلب

دوشنبه اربعینه و ظهر خونه خاله بابا دعوتیم. فردا شب هم خونه خاله من دعوتیم. نمیدونم کدوم رو قسمت بشه بریم. با وروجکی مثل تو جایی رفتن کمی سخته. چون یه جا بند نمیشی و منم باید بیفتم دنبالت تا کل خونه رو بگردی.

اگه موفق بشم امشب ازت عکس میگیرم و به این پست اضافه میکنم.

عشق منی کوچولوی نازنینمقلبماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله کوچیکه
30 آذر 92 22:45
نگفته بودی مامان فاطمه برا زهرا چادر نماز خریده! مگه خونمون ندیدی؟؟؟
خاله مریم
6 دی 92 1:38
عزاداری ها قبول دوستی.