هفتمین دندون مبارک!
دختر گلم دیروز کشفیدم که کنار دو تا دندون پایینت یه دندون دیگه جوونه زده و با احتساب 4 تایی که بالا داری این میشه هفتمین دندونت که پایین سمت چپ داره درمیاد. چند روزی بود که به وجودش شک کرده بودم ولی دیروز به یقین رسیدم
دیروز روز پرکاری بود. صبج که بیدار شدی با هم رفتیم مدرسه سابق من یه جلسه بود. بعد هم رفتیم بهشت مادران من با دوستام قرار داشتم. اونجا بود که فهمیدم دوست عزیزم هانیه جون هم به جمع مامانها پیوسته و ایشالا سال 93 نی نیش بدنیا میاد. تو همون پارک بود که دندونت رو کشف کردم. دوستام کلی از تو خوششون اومده بود و میگفتن ماشاالله چقدر بزرگ شده. باهاشون ساندویچ خوردیم و بعد هم یه بستنی قیفی خوشمزه و بعد اومدیم خونه. شما خیلی خوشحال بودی و بهت خوش گذشته بود. رسیدیم خونه هم شارژ بودی و شیطونی میکردی. شام رفتیم پایین خونه مامان فاطمه، عمه ها هم بودند.
مامان جون اینا با خاله ها رفتنند اردبیل و سرعین، جمعشون جمعه ولی میدونم که بی ما بهشون خوش نمیگذره. البته به ما هم گفتند که باهاشون بریم ولی خب ما تازه رفته بودیم و از طرفی هفته بعد هم به امید خدا عازم شمالیم دیگه گفتیم زیادیمون میشه!
راستی دیروز 6 شهریور تولد دخترخاله ی نازنینت فاطمه بود. چه زود سه سال گذشت. قراره خاله براش یه تولد کوچولو بگیره، هنوز کادو نخریدم، یعنی چی بگیرم؟؟
عزیزم این روزها درگیر یک تصمیمم. دعا کن هر چی خیر و صلاحمونه برامون پیش بیاد.