زهرازهرا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

فرشتۀ پاییزی

زهرای خوش اخلاق

الآن که دارم مینویسم زهرا خانوم رو پای من خوابیده و در حال ورجه وورجه کردنه. این دختر 74 روزۀ ما حسابی خوش اخلاقه. مخصوصاً وقتی صبح ها از خواب بیدار میشه بدون اینکه باهاش حرف بزنم بهم نگاه میکنه و شروع میکنه به خندیدن. وقتی هم که ذوق میکنه خنده هاش صدا دار میشه و من دلم میره. وقتی واکسن دو ماهیگیش رو زدیم فقط یه ذره موقع واکسن زدن گریه کرد و بعدش طفلی همش بی حال بود و میخوابید. ماشاءالله به این دختر صبور و خوش اخلاق. چند روزیه میبرمش تو اتاقش و میزارم توی تخت و آویز تختش رو روشن میکنم. خیلی دوست داره و آرومه آروم میشه و زل میزنه به عروسکاش. وقتی میبینم چه جوری با اون چشمای معصوم زل میزنه و نگاه میکنه به دنیای پاک بچه ها غبطه میخورم. به...
4 بهمن 1391

آغاز...

به نام خدا بالاخره بعد از مدتها کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم که برای دخترم وبلاگ درست کنم. با خودم فکر کردم اینجا براش موندگارتره و بعدها حتما با دیدن و خوندنش ذوف میکنه. زهرا خانوم ما در یک روز پاییزی 21/8/91 بدنیا اومد. روزی که با نم نم بارون همراه بود. صبح روز یکشنبه 21 آبان وقتی داشتیم میرفتیم بیمارستان بارون هم شروع شد. درست مثل شبی که عقد کردیم و بارون گرفت... این روزها زهرا وارد سومین ماه زندگیش شده. روز به روز هوشیارتر میشه و با اطرافیانش بیشتر ارتباط برقرار میکنه. به خوبی من رو میشناسه و صبحها که از خواب بیدار میشه کلی برام میخنده. هر وقت هم باهاش حرف میزنم میخنده. بیشتر ساعات روز رو خوابه و از اون طرف بعضی وقتها شبها نمیذا...
1 بهمن 1391